با آنکه در حریم تو بیگانه ام هنوز
مانند حلقه ، بر درِ این خانه ام هنوز
بگذشت شب ز نیمه و من با خیال دوست
مینا صفت ، به گوشه میخانه ام هنوز
از شعله نگاه تو پروا نمی کنم
ای شمع من، بسوز که پروانه ام هنوز
چون گوهری که بر سر انگشتری نهند
آی آشنا، به چشم تو بیگانه ام هنوز
گفتم چه الفتی است، به گیسوی او تو را؟
دل ناله کرد و گفت: دیوانه ام هنوز